( جمعه 89/12/13 :: ساعت 1:0 صبح)
ساعت حرکت قطار که می رسید وهمین که قطار راه می افتاد بچه ها می دویدند سنگ بر می داشتند وفطار را مورد حمله قرار می دادند.من تعجب می کردم که اگر به این فطار باید سنگ زد چرا وفتی که ایستاده است یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند.این معما برایم وجود داشت تا وفتی که بزرگ شدم و وارد جامعه شدم دیدم این قانون کلی زندگی ما است که هر کس وهر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد تعظیم است اما همین که به راه افتاد نه تنها کسی کمکش نمی کند بلکه سنگ است که به طرفش پرتاب می شود واین نشامه یک جامعه مرده است ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی قابل احترام است که متحرکند نه ساکن. |